داستان عاشورا، یک مکتب و یک جریان فکری جامع است. در دنیا تمام انسان‌ها پیرو یک مکتب و نظام فکری هستند. سرنوشت نهایی انسان‌ها وابسته به این نظام فکری است.
عاشورا یک مکتب مستقل است ولی در مقابل اسلام نیست. حسینی بودن و سلوک عاشورایی، یعنی ما می‌توانیم مسلمان باشیم، اما حسینی نباشیم؛ می‌توانیم شیعه باشیم، ولی کربلایی نباشیم.

عاشورا در ضمن خودش حرف‌های زیادی دارد. واقعه عاشورا یک منطق و اندیشه است که خروجی خود را نشان داده است و کسانی را تربیت کرده که در تراز خودشان سرور، سالار و بزرگ شدند.

فلسفه قیام
امام حسین(ع) می‌فرمایند: «و إنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإصلاحِ في اُمَّةِ جَدّي»
من فقط برای اينكه جامعه اسلامی را اصلاح كنم، قيام كرده‌ام.

جامعه در آن دوره فاسد شده بود، دو عنوان صلاح و فساد دو عنوان مشهور در روایات هستند. صلاح به معنای درست کردن و سالم سازی است و یک معنای جزئی و یک معنای کلی دارد. صلاح کلی یعنی اگر این مورد اصلاح شد، همه چیز درست می‌شود.

پیامبر(ص) می‌فرمایند: «لا تصلح عوامّ امّتی إلّا بخواصّها. قيل: ما خواصّ امّتك يا رسول اللّه؟ فقال: خواصّ امّتی أربعة: الملوك، و العلماء، و العبّاد، و التجّار»
امت مرا جز خواص اصلاح نكند، پرسيدند: خواص چه كسانى هستند؟ فرمود: چهار دسته: سلاطين، علما، عبادت كنندگان، و تجار.

هر جریان و تفکری در جامعه، یک قشر پیشرو و متولی دارد. اگر انسان‌هایی که به واسطه شهرت، در جامعه جایگاه پیدا کردند، کج قدم بردارند، مردم نیز کج قدم بر می‌دارند. امروز نظام سلطه با خرید افراد مشهور یک تفکر خاص را در جامعه جا می‌اندازد.

اگر خوب‌ها در تقوا تساهل کردند و متدینین زبان خود را رها کردند، برکت از جامعه می‌رود و خیرخواهی و شفقت اسلامی کنار گذاشته می‌شود.

صفحه آخر این مکتب، ظهور است، ظهور با اصلاح امت رخ خواهد داد، باید عاشورایی بود و شباهت با شهدای کربلا را دنبال کرد که حضرت حجت (عج) ما را انتخاب کنند.

ما را در فضای مجازی دنبال کنید
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت برای موسسه لسان صدق محفوظ است