پاسخ :

در مباحث اعتقادی، بین ما و عامه یک بحث جدی وجود دارد که آیا پیامبرصلی الله علیه وآله علم غیب دارند یا ندارند؟ ما اعتقاد داریم که دارند. ما بالاتر از آن را هم اعتقاد داریم که پیامبر صلی الله علیه و آله ولایت تکوینی دارد اگر بخواهد تصرف کند؛ تصرف می کند. اما یک مطلب در اینجا وجود دارد. آیات علم غیب قرائتی دارد و دوگانه است. در بعضی از آن می گوید که علم غیب مخصوص به خدا است مگر کسی اجازه دهد. مانند آیات شفاعت است. « لا یشفعون الا لمن ارتضی »(انبیاء/28) . عرب وقتی که در جنگ ها گرفتار می شد، و در جرم ها وقتی گرفتار می شد، سه راه داشت. یکی فرار بود. « لا یمکن الفرار لحکومتک» 2- فدیه بود یعنی یک چیزی بدهد و خودش را آزاد کند. 3- شفاعت است. بزرگان قبائل، اینها با تکیه به این سه قانون خودشان را از جرم ها آزاد می کردند. امروز می گویند پول و پارتی و پررویی. یک چیزی را تصور داشتند. ادبیات عرب جاهلی اینگونه بود. قرآن می فرماید: « لا یشفعون…» شفیع نیست. فدیه هم نیست. در آیات مختلفی تاکید شده است. اگر همه چیز زمین را فدیه دهند، خلاصی نیست. هیچ راهی ندارند و گرفتار هستند.

در بحث شفاعت می گویند لا یشفعون. از طرفی می گویند. الا یعنی این که شفاعت می کنند ولی چون به اذن خدا است عملا شفاعتی که تو تصور می کنی نیست. بخشش خود خدا است. حکم خدا است. کسی چیزی به خدا نمی تواند تحمیل کند. لذا نتیجه اش این می شود که اسباب استحقاق شفاعت را باید کسب کرد. مانند توبه می ماند. باید اینجا کاری کرده باشی.

در علم غیب هم دقیقا همین است. علم غیب را به احدی نمی دهد. « الا من ارتضی من رسول.» (جن/27) در بعضی از آیات صریحا می گوید. « قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ ۚ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ ۚ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ…» (اعراف/188) اگر من علم غیب داشتم، همه اش خوشی می دیدم. هیچ بلایی بر سر من نمی آمد. وقتی که من زخم می خورم در جنگ ها، وقتی من مریض می شوم و مسموم می شوم و ترور می شوم، یعنی علم غیب ندارم. پس شیعه په چیز می گوید که دارد؟

این یک مسئله است که در اینجا باید باز شود. کلید فهم این آیه باید اول باز شود. در آنجا بزرگان ما خوب جواب می دهند. علم غیب ، چون علم مخصوص خدا است و به تعبیر دیگر چون نظام عالم یک اراده بیشتر ندارد، منشا آن اراده است. خدا مقام استجابت دعا را به کسی می دهد که اراده ای جز اراده خدا نداشته باشد. « لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا….» (انبیا/22) اگر عالم دو اراده داشته باشد، اگر ماشین دو فرمان داشته باشد هیچ راهی را نمی رود. معنا ندارد. فرمان را دست کسی می دهند که این فرمان، در اختیار یک عقل است. دو تا دست هم می دهند. با آن دارد کار می کند. این دو دست با دو مغز کار نمی کند. فرمان دست من است ولی دست کس دیگر است. اجمالا اینگونه جواب می دهند، می فرمایند علم غیب هست چون قرآن می گوید هست. خود قرآن تصریح می کند. علم غیب را نمی دهد جز به رسول مرتضی. مگر کسی جز پیامبرصلی الله علیه وآله در رضای الهی بالاتر هست؟ چون پیامبر صلی الله علیه وآله ملاک اعطاء علم غیب است. چون پیامبر صلی الله علیه وآله به اوج رضایت رسیده است، چون در قعر غیب هست، در علم غیب پیامبر صلی الله علیه وآله هست. در روایات هم پرده برداشته می شود که علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن. حتی آن که همین الان در عالم دارد می شود. ما در مجرای اراده الهی هستیم. قلب اینها منشأ تصمیم گیری اینها، لذا لسان، لسان الله و ید، ید الله و عین، عین الله می شود. مرد خدا می شود. « السلام علیک یا امین الله فی ارضه» اگر رو برگردانده، خدا رو برگردانده است. جواب را آن طور می دهند. با داشتن علم غیب، پس پیامبر صلی الله علیه وآله چگونه زخمی می شود و مریض می شود؟ جواب را این می دهند که پیامبر صلی الله علیه وآله چون تسلیم اراده الهی است، قبول می کند این امر را. به عبارت دقیق تر علم غیب علمی است که صاحب علم غیب، مقام رضا و مصلحت رسیده است. خلاف آن را نمی خواهد. اصلا از امور تکلیفی نیست. لذا اشکال می کنند که امام حسن علیه السلام می دانست که در این جام زهر است یا نه؟ چرا خورد؟ می گوییم که آن چیزی که تکلیف بردار است علم ظاهری است. علم غیب خطا بردار نیست. اتفاقا علم غیب منشا تسلیم است. شقی اولین و آخرین ابن ملجم مرادی است. بدبخت دو دنیا است. حضرت رو به او کرد و گفت آیا تو ابن ملجم مرادی نیستی؟ گفت چرا. نامه عرض ارادت. او است که محاسن مرا خضاب خواهد کرد. یاران گفتند که آیا او را بزنیم؟ دو تا جواب داد. یک عده اینگونه نقل می کنند که ما قصاص قبل از جنایت نمی کنیم. بعضی ها نقل می کنند که حضرت تبسمی کرد و فرمود من به شما می گویم که او محاسن مرا خضاب می کند. به خون سرم. شما که می گویید او را بزن. من چه کسی را زدم؟ کسی که با من این کار را نکرده است؟ این علم از مقوله تسلیم است. موضوع تکلیف نیست. باید من این را بپذیرم. « شاء ربک أن یراک قتیلا» ای حسین! خداوند می خواهد تو را کشته ببیند. خدا پرده ها را برای کسی کنار می زند که تسلیم باشد.

نیروی علم غیب هست و ظرفیت علم غیب هست. اما به کار برده نمی شود.

ما را در فضای مجازی دنبال کنید
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت برای موسسه لسان صدق محفوظ است