پاسخ :

خدا نامحدود است به این معنی نیست که نامحدود جسمانی است. چرا که نا محدود جسمانی معقول نیست. چیزی که از اجزا نامتناهی تشکیل شده است حتما متناهی است. چیزی که بُعد دارد و جهت دارد، پس طول و عرض دارد. هرچقدر هم که فرض کنید، باز هم جهت دارد. با سرعت نور از ابتدای هستی، گر جهان در حال توسعه باشد، باز هم حد دارد. اگر نتوانم، با عدد عادی نشانش دهم،  با عدد توانی نجومی آن را نشان می دهم یا این که با یک عدد دیگر، درست می کنم و نشان می دهم جسم حتما محدود است. وقتی ما اقرار می کنیم که خدا نمی تواند جسم باشد چون جسم ماده است و جسم حادث است. اول دارد و آخر دارد. حدوث دارد.

یک زمانی دارد یک جایی دارد و یک گاهی. وقتی می گوییم که نامحدود است، به این معنی که خدا در مکان نیست. معنای حضورش در همه جا، مساوی بودن همه عالم نسبت به او است. مثالی که می زدند برای بچه ها این بود. بچه بودیم و از پدر می پرسیدیم که چرا وقتی که ما می دویم، ماه هم با ما می دود. چون ماه بر تو عُلُو دارد. در زمین ما هم نیست. حرکت مادی ما از او ما را از او دور نمی کند. چون او در ما نیست و با ما نیست و در محیط ما نیست. مشرف بر ما است و مسلط بر ما است. با همه ماست. فرض کنید که فاصله ما با او بی نهایت شد. نسبت نقطه های این جهان با نقطه بی نهایت، نسبت علی السواء است. پس همه جا است.

این مثال کوچکش است. اگر با فکر خودتان مثال را بزرگتر کنید، ساده می شود. معنا این می شود که وقتی که می گوییم که خدا در مقوله جسم نیست و در مکان و زمان نیست؛ محیط بر زمان و مکان است، مانند مفاهیم عقلیه که می گوییم، دو دو تا چهار تا در کجا است؟ همه جا هست و هیچ جا نیست. سیطره بر همه دارد. طوری که در هیچ نقطه از عالم نمی توانید از این قانون تخطی کنید، همه جا همین است. اگر این استنباط را شما گرفتید، مشخص می شود که نسبت غیر مکانی به مکان نسبت حضور معی است ولی نه معیت خارجی. ما که جسم هستیم، خدا با ما است و صاحب ما است. « ما رَأیتُ شیئاً إلّا و رَأیتُ اللَهَ قَبلَهُ و بَعدَهُ و مَعَهُ »

ما را در فضای مجازی دنبال کنید
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت برای موسسه لسان صدق محفوظ است