پاسخ :

خیلی از این ها شاید گناه جدی نکردند؛ اصلا خبردار نشدند که حضرت به کربلا رسیده است! سپاه را از کوفه بیرون آوردند و یک دفعه مواجهه کردند، تا دیگر مقاومت نکنند. خیلی از مردم معتقد هستند که [کربلاییان] توسط کوفیان کشته نشدند بلکه توسط رذل ها و پست‌های کوفه کشته شدند. سپاه شام را عبیدالله ابن زیاد رساند و اول شامیان را فرستاد. می ترسید نامه های سرّی که حضرت با کوفه رد و بدل کرده است سبب شود که کوفیان یک سپاه شوند و حضرت اباعبدالله علیه السلام را یاری کنند، لذا یک ترفند بسیار مکارانه به کار برد و از کوفیان خواست که بجنگند، در حالیکه عمده کار را سپاه شام  و آن حرام زاده ها و اراذل کوفه کردند . افراد زیادی از مردم کوفه هم فرار کردند و کشته شدند. خلاصه فضا، فضایی بوده که کسی جرئت نداشته مخالفت کند؛ یک تعدادی را همان اول گردن زد و ترساند. 

اما بالاخره قصور و تقصیر در قبال اباعبدالله علیه السلام بوده. از باب شواهدی که بعضی ها می آورند ظاهرا توبه آن ها قبول است. بعضی هم می گویند که ما به شواهد کاری نداریم. در روایت آمده که خداوند فرموده هر کسی که صادقانه توبه کند او را می بخشم «الا قاتل الحسین علیه السلام». چهار قاتل هم داشته و این چهار نفر قطعا مورد بخشش نیستند. «وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنی اُمَیَّةَ قاطِبَةً وَ لَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَةَ وَ لَعَنَ اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَ لَعَنَ اللَّهُ شِمْرا»ً، حضرت چهار قاتل داشته است و همه این چهار نفر علت مستقل در قتل بوده است. سلسله بنی امیه که در راسشان یزید لعنه الله علیه است، بعد عبید الله ابن زیاد و بعد ابن مرجانه است که این [نام گذاری] نشانه ناپاک بودن طینتش است؛ بعد هم عمرسعد.

حضرت بارها فرمود که هر کس را دعا کنید خدا گناهش را می بخشد. جوانی به موسی علیه السلام گفت که گناه کردم به خداوند بگو که مرا ببخشد و برایم دعا کند. به موسی وحی رسید که برای هر کسی که دعا کنی خداوند گناهانش را می بخشد، الا قاتل امام حسین علیه السلام.سوال کرد که امام حسین علیه السلام کیست؟ خدا برایش روضه را خواند؛ فرزندی است از فرزند پیامبرآخرالزمان که امتش باتمام کرامت ها و بزرگواری هایی که دیده بودند قدر ندانستند. این کوفه نان خورعلی علیه السلام بودند و چقدر آقایی از ایشان دیدند. در تاریخ آمده است که در کوفه خشکسالی شد ؛ امام حسین علیه السلام در همان جلوی درب خانه، دعا کرد و ظاهرا نماز باران هم خوانده نشد! در جلوی درب خانه حضرت ایستاده بودند و آن ها گفتند که پدرت ما را نزد برادرت و او ما را نزد شما فرستاده است؛ دعا کنید، که حیوانات ما دارند می میرند و مزارع ما دارند خشک می شوند. حضرت همان جا دعا کرد. باد ها وزیدن گرفت و اینها از باران خیس شدند و رفتند و گفتند که برایت تلافی و جبران می کنیم. تقصیر بدین صورت بوده است، ولی نادم و پشیمان هم شدند. خیلی از آنها هم بالاخره آمدند؛ مثل بنی اسد که برای دفن حضرت آمدند. و مثل ترماح که به قولی خودش را رساند – می گوید که شبانه رسیدم و دیدم که تمام صحرا بوی خون گرفته است-  به قولی هم به یاری حضرت رسید ولی زخم برداشت و بیهوش افتاد.

ما را در فضای مجازی دنبال کنید
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت برای موسسه لسان صدق محفوظ است